آریامهرآریامهر، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

آریامهر و اهورا

یه روز تعطیل

سلام شیرین عسلکم امروز بعد از خوردن صبحانه آماده شدیم که بریم بیرون و یه دوری بزنیم ، از دیشب داره همینجوری برف میاد و بارون میاد و من و بابایی هم که عاشق طبیعت و برف و بارون و ........... . خلاصه که تقریبا 11:30 بود از خونه اومدیم بیرون و یه کم که حرکت کردیم ، فهمیدیم ماشینمون پنچر شده . حالا کی و کجا؟ نمیدونیم. ما هم دیگه برنگشتیم خونه ، رفتیم پنچرگیری و درستش کردیم. یه بارونی هم میومد که تا حالا ندیده بودم. ماشین درست شد و رفتیم جاده انهر ، هرچی جلوتر میرفتیم برف بیشتر بود و نتونستیم بریم پیست اسکی و من چند تا عکس از برفهای جاده انهر گرفتم.   ساعت تقریبا 14 بود که برگشتیم ارومیه و رفتیم پیتزا خوردیم و ...
1 دی 1391

اولین یلدای قند عسلم

سلام خوشکل پسرم . الان که دارم اینا رو برات مینویسم شما و بابایی خوابی و بیرونم داره حسابی برف میاد، خدایا شکرت. امسال اولین سالیه که یلدا پیش مایی البته پارسال هم بودی هاااااااااا ولی تو دلم بودی و تقریبا 6 ماهه بودی و محکم لگد میزدی بهم . یادش بخیر امسال یلدا من و شما و بابایی تنهاییم . آخه نمیتونیم بریم شهر خودمون و یلدامون 3 نفری میشه. خونواده ی کوچولوی من دوستتون دارم و یلداتون مبارک
30 آذر 1391

کارای آریامهر در ماه هشتم زندگی 3

24/8/91 امروز تولد  یاسر ،پسر دوست مامان دعوتیم. دوتایی رفتیم حموم تا گل پسریم خوشبو و خوشگل شه .واااااااااااااااای چقدر خوش گذشت.خیلی بازی کردی و اصلا مامانو اذیت نکردی. اگه نگران سرماخوردنت نبودم خیلی بیشتر میموندیم.   تولد خیلی خوش گذشت وکلی با بچه ها بازی کردیم     ...
24 آبان 1391

پسرم داره دندون در میاره

سلام گل پسری مامان عزیز دلم بمیرم که انقدر تب داری و اذیت میشی . کاش میشد یه جوری دردت آروم شه و کاری از دستم برمیومد. فدای مرواریدایی بشم که قراره سر در بیارن عزیزم. منم دارم واسه جشن دندونیت خودمو آماده میکنم که هروقت دندونت سردر آورد برات جشن بگیرم. شاید یه جشن سه نفره شامل من و شما و بابا ، شاید همسایه ها و چندتا از دوستام رو هم دعوت کنم یا شاید بریم بوکان و اونجا برات یه جشن خیلی کوچولو بگیرم.نمیدونم باید ببینم مروارید شما کی میخواد خودشو بهمون نشون بده بعد تصمیم میگیرم که چیکار کنم. دیروز یه وبلاگی رو پیدا کردم که هر کارتی رو با هر طرح و رنگی که بخوای ، سفارش میدی و اونا برات طراحی می...
21 آبان 1391

شیطنت های گل پسر تموم نمیشه

سلام گلم عزیز دل مامان شما خسته نمیشی انقدر منو ذوق زده میکنی نمیگی اخه مامانم گناه داره یهو سکته میکنه از خوشحالی؟ امروز که اول صبح بهت میگفتم دست دستی و بهت دست زدن یاد میدادم وشما تکرار میکردی و کف میزدی خیلی خوشحال شدم . بعدشم که باهات دالی بازی کردم و شما کلی کله ات رو برام چرخوندی و خندیدی گل پسرم از کتاب نی نی ها خسته شده و رفته سراغ جزوه های باباش   مامان آریامهر:مامانی جزوه های بابا خوشمزه ان؟ آریامهر:نه مامان خیلی تلخن ...
18 آبان 1391